رن یتیم پس از فروخته شدن سوار کالسکه بود که تصادف کرد و خاطرات زندگی قبلی خود را بازگرداند! "من ... مرد میانسالی بودم!" در واقع، او در زندگی قبلی خود یک محقق سی و چند ساله بود و تا به حال به عنوان یک دختر یتیم زندگی می کرد! رن از استعداد خود در جادو و دانش در علم برای زنده ماندن در این دنیای خشن استفاده می کند تا از دست سرمایه گذاری که او را خریده فرار کند!