دختری شروع به خواب دیدن می کند. او با یافتن خود در اتاقی بسیار شبیه اتاق خود، پیوندی از درها را کشف می کند که به مکان های مختلف منتهی می شود. برخی از این مناظر رویایی خوشایند هستند، در حالی که برخی دیگر به سرعت به کابوس تبدیل می شوند. او با جمعآوری اشیایی به نام «افکتها» برای رسیدن به مکانهای جدید، به پرسه زدن بیهدف در دنیای رویا ادامه میدهد. هنگامی که هر رویا به پایان می رسد، او رویدادها را در یک دفتر خاطرات می نویسد، و به زودی یک بار دیگر به خواب می رود. این دختر در حالی که سعی می کند معنای پشت این رویاها را بفهمد، به زودی متوجه می شود که ممکن است تنها نباشد، زیرا کسی از نزدیک او و رویاهایش را زیر نظر دارد.