خلاصه
Zakkyo Jidai درباره دختری به نام کازوکو است که همیشه به این فکر میکند که دختری کامل و خوب است. مردم همیشه فکر می کنند که پدر و مادرش دختری عالی دارند، اما در واقع همه چیز یک نما است. کازوکو عاشق عمویش یوزورو است که به عنوان استاد در یک کالج کار می کند و از زمانی که او کوچک بود قصد داشت همسر کامل او شود... تا اینکه یک روز عمویش به همه اعلام کرد که او قصد ازدواج دارد. کازوکو شوکه شده است. هر کاری که او انجام داده هدر است و بدتر از آن نامزدش قرار است با او در یک خانه زندگی کند. چگونه کازوکو می توانست تحمل کند که زیر یک سقف با آن زن زندگی کند؟ او تصمیم می گیرد که نمی تواند. کازوکو از والدینش می پرسد که آیا می تواند به جای آن به خانه عموی دیگری نقل مکان کند. او قرار است در تورنتو باشد، و او معتقد است که از این طریق می تواند از این فرصت استفاده کند تا زمانی برای تنهایی داشته باشد و قلبش را التیام بخشد. متأسفانه برای او، درست قبل از رفتن عمویش، دو نفر دیگر در نهایت به او التماس می کنند که اجازه دهد آنها نیز از خانه استفاده کنند. یکی از آنها کایومی است که همیشه به عموی کازوکو کمک می کند تا اشیاء را در سوپرمارکت حمل کند و از جایی که او اجاره کرده بود بیرون راندند. دیگری تسوتومو، برادرزاده بهترین دوست عمویش است که میخواهد در آنجا بماند تا در آرامش برای امتحانات ورودی خود درس بخواند. بدون عمویش، کازوکو خود واقعی خود را نشان می دهد. بی توجه، خواستار و کوتاه مزاج. او سر کایومی و تسوتومو فریاد میزند و اجازه نمیدهد تا زمانی که جدول ورق نشوند در خانه بمانند، زیرا کایومی کازوکو را به عنوان دانشآموز نمونه میشناسد که همه در مدرسه به او نگاه میکنند. او تهدید میکند که تصویر بینقص کازوکو را از بین میبرد و نشان میدهد که واقعاً چگونه است. کازوکو چاره ای جز اجازه دادن به کایومی برای ماندن ندارد، و در حالی که او با این مشکل دست به گریبان بود، تسوتومو قبلاً از طریق تلفن از عموی کازوکو اجازه گرفته بود. حالا او با آنها گیر کرده است. زندگی در خانه ای با دو نفر که از آنها متنفر است، با دانش آموز همجنس گرا عمویش یوزورو که آنها را چک می کند... زندگی آنها چگونه رقم خواهد خورد؟