در یک روز آفتابی جولای در چهل و یکمین سال از عصر شینکا، جیرو هیتویوشی وظیفه دارد به طور مخفیانه به جلسه مخفیانه بین یک دانشمند ارشد دولتی و یک جاسوس صنعتی گوش دهد. با این حال، پوشش او منفجر می شود و جاسوس خود را یک بیگانه در لباس مبدل نشان می دهد. در میان هرج و مرج متعاقب، جیرو از پیشخدمت کافه و دختر جادویی کیکو هوشینو، یکی از بسیاری از «ابر انسانهایی» که با جامعه ترکیب میشود و مخفیانه از بشریت در برابر تهدیدات فرازمینی محافظت میکند، کمک میگیرد. جیرو به عنوان یکی از اعضای سازمان دولتی موسوم به آزمایشگاه تحقیقاتی سوپر جمعیت، وظیفه دوگانه محافظت از ابرانسان هایی که از بشریت دفاع می کنند و از بین بردن هر چیزی که برای زندگی بسیار خطرناک است را بر عهده دارد. کیکو با اثبات اینکه خود یک متحد شایسته است، دعوت می شود تا به عنوان جدیدترین عضو آژانس به آن بپیوندد.
پنج سال به جلو: عدم تایید و بیزاری از ابرانسان ها اکنون در توکیو امری عادی است. از فساد دولتی و ایدههای متضاد عدالت گرفته تا اخلاقیات حقوق مافوق بشری، رابطه بین انسانها و اقلیت ماوراء طبیعی در جهانی که زمزمههای ناآرامی و ناراحتی را فراگرفته است، بهطور متزلزلی متعادل میشود. جیرو در شرایطی مرموز به آژانس خیانت کرده است و اکنون فراری است. در حالی که او از میان کوچه پس کوچه های بارانی شینجوکو می گذرد، توسط همان ابرانسان هایی که خودش زمانی به خدمت گرفته بود، تعقیب می شود.