در حین کاوش در یک هزارتو، رنت فاینا، ماجراجوی با تجربه زیاد، اما برای نشان دادن آن کم، پس از کشف لانه آن توسط یک اژدها کشته می شود. به طرز تکان دهنده ای، او از خواب بیدار می شود و می بیند که تبدیل به یک اسکلت، پایین ترین کلاس هیولاهای مرده شده است. در حالی که رنت با دیگر هیولاهای هزارتو می جنگد، متوجه می شود که کشتن آنها به او برای رسیدن به مراحل بالاتر تکامل مرده - حتی آنهایی که گوشت دارند - تجربه می کند! با در دست داشتن این مکاشفه، رنت در مرگ خود به هدف جدیدی دست می یابد: به این امید که در نهایت تبدیل به یک خون آشام شود، به تکامل خود ادامه دهد، بالاترین شکل مردگانی که تقریباً از انسان ها قابل تشخیص نیست.
رنت علیرغم اینکه مجبور می شود هویت گذشته و ماهیت هیولایی خود را زیر یک ماسک غیرقابل جابجایی پنهان کند، موفق می شود به ظاهری از زندگی قبلی خود بازگردد. رنت که توسط لورین ویویر، محقق نخبه و ماجراجوی بازنشسته پناه گرفته است، نام خانوادگی خود را برگزیده و به عنوان یک تازه کار از ابتدا شروع می کند. رنت که مصمم است رویای کودکی خود را دنبال کند و به یک ماجراجوی کلاس میتریل تبدیل شود، باید مراقب باشد که شرایط بدنی جدید خود را فاش نکند، مبادا صنف ماجراجویان به دنبال نابودی هیولایی باشد که او تبدیل شده است.