درباره Hakim Atawari
بهترین دوست ویلیام جونز که شاهزاده ای از هند است و نقش فویل برای ویلیام را ایفا می کند. او و ویلیام هر دو در کالج ایتون شرکت کردند. صراحت و بیرون بودن حکیم تا حدودی یک زن زن است، انحراف آشکاری از محتاط بودن و بیزاری ویلیام از رویدادهای اجتماعی. حکیم معمولا حرمسرای خدمتکارش را همراهی میکند و با خادمان و فیلها به سفر میرود. حکیم هم مانند ویلیام اولین باری که او را دید اسیر او شد.
اقامت او در انگلستان صرفاً به این دلیل طولانی شد که می خواست ببیند رابطه بین اما و ویلیام چگونه پیشرفت می کند. هنگامی که متوجه شد اما عاشق ویلیام است، سعی کرد رابطه آنها را به چیزی بیشتر تشویق کند، اما وقتی اما گفت که به زادگاهش خواهد رفت، او را رها کرد و هیچ تلاشی برای جلوگیری از ترک او نکرد. وقتی ویلیام بالاخره از النور خواستگاری کرد، حکیم در نهایت گفت که به خانه برمی گردد. برای او دیگر هیچ هیجانی از دیدن تسلیم شدن ویلیام در برابر فشار جامعه وجود نداشت.
به گفته موری، حکیم در ابتدا قرار بود رقیب خالص ویلیام باشد، اما نقش او در داستان با پیشرفت آن تغییر کرد.