درباره Makoto Sawatari
تاریخ تولد: 6 ژانویه
فال: برج جدی
رنگ چشم: آبی رنگ
مو: نارنجی-قهوه ای
قد: 159
سانتی متر وزن:
46 کیلوگرم سه اندازه: 81-55-79 گروه
خونی: نامشخص
ماکوتو شخصیتی از رمان تصویری ژاپنی Kanon با صداپیشگی Mayumi Iizuka است. او دختر جوانی است که در اوایل داستان به یوویچی آیزاوا در وسط شهر حمله کرد. سپس او را به خانه یوویچی و نایوکی میناس بازگرداندند، جایی که او تا پایان داستانش به عنوان مهمان زندگی کرد. علیرغم اینکه خاطراتش را از دست داده بود، او به یاد آورد که نامش چیست و مطمئن است که از گذشته زمانی که یوویچی در جوانی از شهر بازدید می کرد، کینه ای نسبت به او داشت. فراموشی ماکوتو، یا از دست دادن حافظه، بسیار شدیدتر از یوویچی یا آیو سوکیمیا است، اما از منبعی کاملا متفاوت. وقتی به نظر او در مورد گرفتن حیوانات کوچک به عنوان حیوان خانگی می رسد، او احساس ناراحتی می کند که حیوانات خانگی گاهی اوقات زمانی که صاحبان آنها نمی توانند از آنها مراقبت کنند، رها می شوند. با توجه به این نگرش، مدتی طول می کشد تا او را با گربه ولگردی که در نیمه راه داستانش پیدا می کند گرم کند و بعدها آن را پیرو نامید. نشان داده شده است که ماکوتو خیلی پیرو را دوست دارد و اغلب گربه را روی سر خود حمل می کند.
از همان ابتدا مشخص می شود که ماکوتو شخصیتی شیطنت آمیز دارد که منجر به شوخی های مختلف او می شود. این کارها منحصراً در مورد یویچی انجام می شود، زیرا او از او بیزاری می کند، چیزی که او دائماً آن را تأیید می کند. تلاش های مداوم او برای شوخی با یوویچی از نظر شدت متفاوت است، مانند انداختن غذا روی او یا حتی یک بار پرتاب ترقه های روشن در اتاقش. همانطور که زمان می گذرد و ماکوتو بیشتر احساس می کند که عضوی از خانواده Minase است تا یک غریبه، او صادقانه به Yuuichi علاقه مند می شود و عملاً فراتر از بیزاری نهفته خود نسبت به او نگاه می کند.
ماکوتو میتواند درباره چیزهایی که افراد هم سن او باید بدانند، بیاطلاع باشد، مانند این که او میتواند نانهای گوشتی و مانگای خود را بخرد. یوویچی یک بار توضیح داده بود که به دلیل نداشتن تجربه اجتماعی، فاقد عقل سلیم است. مانند ایو، او نیز یک بیان خاص دارد، "auu~" که وقتی ناامید یا غمگین است می گوید. به همین ترتیب، معنای واقعی ندارد. یکی دیگر از الگوهای گفتاری منحصر به فرد او این است که او همیشه به خود به صورت سوم شخص اشاره می کند. در اواخر داستانش، ماکوتو شروع به بستن دو زنگ به دور مچ دست راست خود می کند و از صدایی که آنها تولید می کنند لذت می برد.