درباره Myung Fang Long
میونگ در سیاره عدن با دو دوست صمیمی اش ایسامو آلوا دایسون و گلد گوا بومن بزرگ شد. آواز خواندن اشتیاق او بود و آهنگ "صداها" او در جشنواره مدرسه اش موفقیت آمیز بود. او، ایسامو و گولد مثلث عشقی بودند که در نهایت وقتی گلد متوجه میونگ و ایسامو شد که لحظهای حساس داشتند، منفجر شد و با حمله گلد به دو دوستش به پایان رسید. این سه نفر از هم جدا شدند و میونگ خیلی زود ادن را ترک کرد.
سال ها بعد، میونگ به عنوان تهیه کننده شارون اپل، خواننده کامپیوتری در حال تور، به ادن بازگشت. راز این بود که شارون اپل ناقص بود. او هیچ احساسی نداشت. کار واقعی میونگ تامین این احساسات بود. در ادن، میونگ وقتی با ایسامو و گولد در آنجا ملاقات می کند، شوکه می شود، این دو خلبان اکنون در پروژه سوپر نوا با هم رقابت می کنند. این اتحاد دوباره رقابت قدیمی بین این دو و احساساتی را که میونگ فکر می کرد پشت سر گذاشته است، باز می گرداند.
قبل از حل و فصل مسائل بین او و دو خواستگارش، او عدن را با شارون اپل به سمت زمین ترک می کند تا سالگرد آتش بس بین انسان ها و زنترادی را جشن بگیرد. در آنجا، شارون اپل بیدار، میونگ را زندانی می کند تا بتواند با ایسامو و گولد کنترل آزاد داشته باشد. همچنین عشق میونگ به گولد، اما عشق بزرگتر به ایسامو را آشکار می کند. میونگ موفق می شود خود را آزاد کند و شارون اپل را متوقف کند، اما نه قبل از اینکه تمام احساسات طولانی مدتش را با دو دوستش برطرف کند.