درباره Robert
بادیگارد شاد ودا پس از اینکه او، هار و گو به شهر رفتند. او پس از پایان دبیرستان به شهر رسید و یک شب مورد ضرب و شتم قرار گرفت و بعداً توسط بل پیدا شد. به خاطر اوست که شغلش را پیدا کرده است. در ابتدا او با ودا رابطه خوبی ندارد و میگوید که او لایق عشق بل نیست، اما بعد از خنثی کردن یک سرقت از بانک این موضوع تغییر میکند. او ممکن است نسبت به بل احساسی داشته باشد یا نداشته باشد (همانطور که قسمت 23 نشان می دهد). او علاوه بر خوشحالی، یک دیوانه پارانوئید است و یک بار سعی کرد پسری را بکشد که هیل را مورد آزار و اذیت قرار می داد و باعث شد که او به طور طعنه آمیزی از متجاوز خود در برابر رابرت محافظت کند.
برگرفته از ویکی پدیا