خلاصه
کیوکو همیشه تنها بوده است. پدر و مادرش همیشه سر کار هستند و او هیچ دوستی در اطرافش ندارد. یک روز، او لوسیفر را که ادعا می کند شاهزاده عالم اموات است را در باغی پیدا کرد. پس از نجات توسط کیوکو، لوسیفر تصمیم گرفته است که ادعای خود را در مورد کیوکو به عنوان همسرش مطرح کند. اما چرا ایشی کان، پسری که کیوکو به او اعتراف کرد، ناگهان کیوکو را برای خودش می خواهد؟! (از اسکن نیمه شب)