یک فرد ژاپنی در یک بازی اوتوم پر از پرچم های مرگ برای شرور، روزالیند، تناسخ یافت. "من قرار است در این دنیا زندگی لذت بخشی داشته باشم!" استفاده کامل از دانش بازی برای جلوگیری از پرچم مرگ، به دلایلی اتفاقات یکی پس از دیگری رخ می دهند؟! قرارداد با ارواح، کمک به پدرش (نخست وزیر) در کارش با استفاده از دانش امروزی اش، قدم زدن با جانور مقدس... و علاوه بر همه اینها، حتی راه اندازی رویداد قهرمان...؟ آیا روزالیند میتواند هر پرچم مرگ ناشناختهای را که سر راهش میآید بشکند...؟! و آیا او میتواند با شخصیت حامی که از زندگی قبلیاش دوست داشت، کبوتر دوستداشتنی باشد؟!