خلاصه
مدتها پیش، پادشاهی آستریا توسط یک اژدهای قدرتمند و شیطانی تهدید شد. شوالیه مسافر جولیوس با دو شمشیر افسانه ای در دست، اژدها را شکست داد و کشور را نجات داد. گفته می شود که قهرمان همیشه با ملکه به خوشی زندگی کرد. با این حال، الیوت نویسنده می داند که این حقیقت نیست. اژدها با آخرین قدرت خود، قهرمان جولیوس را نفرین کرد و باعث شد تمام دانش، تجربه و خاطرات قبلی خود را فراموش کند. پس از شکست اژدها، الیوت یک شکل کوچک و تنها را در میدان جنگ کشف کرد. قهرمان مورد ستایش او به یک کودک درمانده تبدیل شده بود. الیوت سوگند یاد می کند که جولیوس را به شکوه سابق خود بازگرداند و داستان او را تعریف کند.