خلاصه
سوزوکی روکومون یک روز صبح از خواب بیدار می شود و دختر شیطان کوچولویی را پیدا می کند که می تواند از موهایش به عنوان زائده استفاده کند و صبحانه را آماده کند. در اتاق نشیمن او دیو عجیب دیگری را پیدا می کند که ادعا می کند پدر جدید اوست. روکومون می پرسد پدر واقعی او کجاست و شیطان به او می گوید که در اتاق بعدی است. نیازی به گفتن نیست که او صبح بسیار بدی را سپری می کند. بدین ترتیب زندگی جدید عجیب و غریب روکومون، با لوکو و شیاطینش، که به گفته او "می خواهند جهان و بشریت را نجات دهند" آغاز می شود.