خلاصه
در جزیره ای کوچک در اقیانوس وسیع مارموندو، پیرمرد و پسری به نام های آراباروس و آشیکا زندگی می کنند. آنها نگهبانان یک فانوس دریایی هستند که نوری عرفانی را ذخیره می کند که آنها را نیزل می نامند. یک روز، پسر شوالیه جوانی به نام رولیا را که در طوفان از مسیر خارج شده بود نجات می دهد. رولیا با وعده شکرگزاری به ناجی خود بلافاصله پشیمان می شود زیرا آشیکا می خواهد مانند او شوالیه شود. پسر کوچولو تصمیم میگیرد که مالک او شود، اما ابتدا پدرش او را به یک دوئل دعوت میکند. در حالی که آنها در حال مبارزه هستند، نیسل توسط نابغه آلکانترا دزدیده می شود، او همچنین آشیکا را می رباید. در نبرد، فانوس دریایی نابود میشود و با ارتباطی مرموز، آرراباروس را میکشد. تاگمک، شوالیه عالم اموات، از دریا بیرون می آید تا پیرمرد را بگیرد، اما نه قبل از اینکه رولیا قول نجات پسر و نور را بدهد. Tagmec به او اطلاع می دهد که او در جستجوی سرنوشت است. او به او تیغه جادویی Muertogara می دهد.