خلاصه
نینجاهای ژاپنی که اغلب غیرقابل اعتماد در نظر گرفته میشوند، در واقع بیوقفه به اربابان خود وفادار بودند. اما در ژاپن امروزی، دانشآموز دبیرستانی و نینجا خودخوانده رککا هانابیشی، به سختی میتواند به میراث خود ادامه دهد، یعنی تا زمانی که دختری بامزه به نام یاناگی ساکوشیتا را از دست گروهی خلافکار نجات دهد. پس از این رویداد، رککا یاناگی را لایق ارباب خود می داند و سوگند یاد می کند که از او محافظت کند. به نشانه اعتماد، این دو با ارزشترین اسرار خود را برای یکدیگر فاش میکنند: یاناگی میتواند به سرعت زخمها را التیام بخشد، در حالی که رککا میتواند تنها با ضربه زدن انگشتانش آتش ایجاد کند. با این حال، با ظاهر شدن زنی مرموز به نام کاگه هوشی، مبادله خیره کننده آنها بی توجه نمی ماند. او به نحوی از قدرت آنها آگاه است و آنها را تهدید می کند و ادعا می کند که رککا باید بازگردانده شود، زیرا او تنها کسی است که می تواند او را بکشد. این جفت پای خود را حفظ می کنند، اما قبل از اینکه اوضاع بیشتر شود، کاگه هوشی با آرامش آنجا را ترک می کند. رککا و یاناگی که فکر میکنند بحران به پایان رسیده است، به زندگی روزمره خود ادامه میدهند، غافل از اینکه قرار است در یک توطئه قرنها نینجا با زندگی دوستانشان و خودشان در خط کشیده شوند.