خلاصه
هارو اینو پس از دریافت پیوند قلب، خاطراتی را می بیند که متعلق به او نیست. او روزهاست که رویای همان سناریو را می بیند: اتوبوس سواری و دختری ناآشنا که روبروی او نشسته است. در ابتدا، هارو آن را به عنوان یک مورد از خاطرات ارثی پاک می کند، تا زمانی که بیمار دیگری با فریاد کمک و مبارزه با کارکنان بیمارستان توجه او را جلب می کند. این حادثه عجیب زنجیره ای از وقایع را به راه می اندازد که چیزی شوم تر از آنچه هارو تصور می کرد را نشان می دهد.