خلاصه
به عنوان یک دختر کوچک، سیرا عاشق شوهی، پسری بزرگتر شد، اما او به او نگاه تحقیر آمیز داشت. سالها بعد، وقتی والدینش به طور موقت به ایالات متحده نقل مکان کردند، سیرا از فرصت استفاده میکند و به همان خانهای نقل مکان میکند. از آنجایی که سیرا خیلی بزرگتر از سن واقعی به نظر می رسد، شوهی فوراً او را نمی شناسد. آیا او هرگز او را خواهد شناخت؟ آیا آنها هرگز عشق واقعی را خواهند یافت؟