خلاصه
در مرکز داستان، دختر نوجوانی قرار دارد که از سن 9 سالگی در کما به سر میبرد، زمانی که با پدر و مادر مردهاش پیدا شد. مادر ظاهراً پدر را کشته و سپس خود را کشته است. و دختر به نام Aoba، قلب پدر و مادر مرده خود را در شکم خود پیدا کرد. معمای اصلی، البته، این است که چرا این دختر قلب پدر و مادرش را خورد، اما رازهای زیادی وجود دارد که می توان آنها را جوید. چرا به نظر می رسد دنیای رویایی احتمالاً خیالی - باربارا - که آئوبا اکنون در آن زندگی می کند، بر دنیای واقعی تأثیر می گذارد، و ارتباط او با پسری، کریا، که هرگز ندیده است و رویاهای باربارا را به اشتراک می گذارد، چیست؟ و این چه ربطی به دانشمندی مرموز دارد که به دنبال راز جوانی ابدی است، یا، در این مورد، با نژاد منقرض شده طولانی مریخی؟