خلاصه
کوتوکو پسر مجروح عجیبی را پیدا می کند که روی زمین افتاده است. او او را نجات می دهد و فقط درخواست بازگشت دارد که تولدش را با او بگذراند. او به خاطر پدرش که از دنیا رفته تنها زندگی می کند ... چگونه می تواند هنوز لبخند بزند؟ و چه چیز غیرطبیعی در این پسر که او نجات داد وجود دارد؟ به نظر می رسد که او می تواند بیش از انسان ها را ببیند ..... چه اتفاقی برای او خواهد افتاد؟ آیا او نجات خواهد یافت؟ و آیا قبول می کند که روزی را با او بگذراند یا از روزی که به دنیا آمده سرگردان و تنها بماند...