خلاصه
Bloody خون آشامی است که شبیه هیچ خون آشامی است که ایچیرو روزاریو دی ماریا ملاقات کرده است. او موهای قرمز و چشمان قرمز دارد، از نوشیدن خون یا آسیب رساندن به انسان امتناع می ورزد و حتی در معرض نور خورشید نمی تواند بمیرد. این دو زمانی با هم ملاقات می کنند که بلادی ایچیرو را از دست گروهی از خون آشام ها نجات می دهد که می خواهند "خون ماریا" مورد علاقه اش در رگ های او جاری شود - رایحه خوشمزه آن مانند صدای آژیر خون آشام ها را جذب می کند که باعث مشکلات تکراری ایچیرو شده است. پس از شکست دادن مزاحم های سطح پایین، بلادی از ایچیرو که او را "ماریا" می نامد التماس می کند تا سرانجام به زندگی پایان ناپذیر خود پایان دهد. در ابتدا، ایچیرو شک دارد که Bloody به همان اندازه که به نظر می رسد بی ضرر است، و نمی داند که چرا می تواند با موفقیت یک خون آشام به ظاهر جاودانه را بکشد. همانطور که معلوم است، Bloody او را با یک "ماریا" دیگر اشتباه گرفته است. - ایزاک روزاریو دی ماریا - کشیش و جن گیر مشهور که چهارصد سال پیش می زیست. ایچیرو رزاریوی صلیبی شکلی را که پدربزرگش حمل میکرد به ارث برده است و باید همان توانایی را داشته باشد که حتی قویترین خونآشامها را از جمله خونآشامها از بین ببرد، اما متأسفانه نمیداند چگونه از قدرتهای خفتهاش استفاده کند. ایچیرو که مصمم است از حملات مکرر خود جان سالم به در ببرد، با بلادی که نام او را "مری" تغییر می دهد، معامله می کند - تا زمانی که ایچیرو بتواند آرزوی مرگ مری را برآورده کند، خون آشام باید هر کاری که می تواند برای محافظت از این انسان مجرد انجام دهد. ایچیرو که مصمم است از حملات مکرر خود جان سالم به در ببرد، با بلادی که نام او را "مری" تغییر می دهد، معامله می کند - تا زمانی که ایچیرو بتواند آرزوی مرگ مری را برآورده کند، خون آشام باید هر کاری که می تواند برای محافظت از این انسان مجرد انجام دهد. ایچیرو که مصمم است از حملات مکرر خود جان سالم به در ببرد، با بلادی که نام او را "مری" تغییر می دهد، معامله می کند - تا زمانی که ایچیرو بتواند آرزوی مرگ مری را برآورده کند، خون آشام باید هر کاری که می تواند برای محافظت از این انسان مجرد انجام دهد.