خلاصه
میچیو اوزاوا 26 ساله که از دوست پسر 5 ساله خود جدا شده است، با همکارانش مشروب می خورد. وقتی آسانسور آپارتمانش از کار افتاده، با یک حادثه ناگوار مواجه می شود. او که چارهای جز درخواست از نزدیکترین خانواده برای دسترسی به توالت دارد، با زنجی اویامادا، مستأجری که ظاهراً مردی معمولی به نظر میرسد، ملاقات میکند - تا اینکه اوزاوا متوجه کوه جعبهها در اتاقش میشود. برادر اویامادا دوست دارد این جعبهها را برای او بفرستد که حاوی ریزه کاریهایی از هر یک از سرگرمیهای عجیب و غریب او هستند که در خارج از کشور به سرعت در حال تغییر هستند. اویامادا که فوراً مجذوب جعبه ها می شود، از اوزاوا می پرسد که آیا مایل است یکی از آنها را باز کند. همانطور که اوزاوا این کار را انجام می دهد، داستانی دلچسب در مورد یک زوج معمولی و جعبه های عجیبی که آنها باز می کنند آغاز می شود.