خلاصه
ماناکا ساجیو، موجودی متصل به آکاشا، قادر به تجربه پدیدههایی مانند تغییر و غافلگیری نیست، بنابراین او میخواهد برای "رویا" تلاش کند. او آگاهی خود را از پشت جهان، فراتر از انتهای جهان، و به زمان و مکان متفاوت می فرستد. او به دخمه پرپیچ و خم می رسد، میزبان یک نوع جنگ جام مقدس، که شامل چهار خدمتکار و ارباب می شود که تلاش می کنند به پایین برسند. ماناکا جسد استادی را در اختیار دارد که شاه آرتور زن را احضار کرده بود. سابر با ماناکا تعامل می کند، در حالی که ماناکا و استاد اصلی وقتی به آینه نگاه می کنند یکدیگر را می بینند.