خلاصه
کیو آیاها دانش آموز سال سوم دبیرستان است که در هر کاری، حتی ورزش، عالی است. در حالی که هیچ چیز هیجان انگیزی در زندگی بدون تغییرش اتفاق نیفتاده بود، او روزهایش را با بی حوصلگی سپری کرد. اما نمی دانست که این زندگی اش در شرف فروپاشی است...! او با سه نفر دیگر که معمولاً با آنها معاشرت می کرد به شیبویا رفت: مینتو، رنکا و ماواتا. در آنجا، آنها شاهد صحنه ای وحشتناک بودند، زیرا لباس های افرادی که از شهر می رفتند و می رفتند به هیولاهای وحشی تبدیل می شد و انسان ها را تکه تکه می کردند! در همه جای شیبویا، هر نوع لباس، هر نوع پارچه و الیاف شروع به خوردن مردم کرد و شهر را فرا گرفت! آیا کیو در میان زندگی در حال فروپاشی خود می تواند از این وحشت جان سالم به در ببرد...؟!