خلاصه
"می خواهی شرط ببندی؟ اگر زنده ماندم، برای من زندگی کن و برای من بمیر." هاروکا، دانش آموز دبیرستانی که به دنیایی دیگر احضار شده بود، برای زنده ماندن تبدیل به شعبده باز شد. او که در میدان جنگ به عنوان یک مرد مبدل شده بود، به سمت شوالیهای که میخواست بمیرد، خشمگین شد و پس از دادن جادوی شفابخش به او که زندگی خودش را از بین برد، از بین رفت. وقتی هاروکا از خواب بیدار شد، شوالیه زیبایی که او در میدان جنگ نجات داده بود به ملاقات آمد. شوالیه به عنوان مدرک برنده شدن هاروکا در شرط بندی، او را مجبور کرد که با او قرارداد ارباب-خدمت ببندد...؟!