خلاصه
بای پینگتینگ همیشه قادر به باور این جمله "فضیلت زن نادانی است" نبوده است. او خدمتکار جینگ آنوانگ است، اما حتی بهتر از برخی از زنان ثروتمند زندگی می کند. او همچنین از بسیاری از مردان عاقل تر است و به عقل بالاتر امیدوار است. حتی اگر آن مرد دشمن هم باشد، هر دو پر از دروغ و توطئه است. او آن مرد را دوست ندارد. اما بین انتخاب عشق و وفاداری، او شروع به فکر می کند که به اندازه ای که قبلاً فکر می کرد معنادار نیست ...