خلاصه
زمانی که هایاما میو جوان بود، با الهام از سخنان پدرش آرزو داشت گلفروش شود. حالا او یک دانش آموز سخت کوش 16 ساله است که هدفش مقام دولتی شدن است و زمانی برای رویاهای کودکانه ندارد. یک روز مادربزرگش که رئیس هیئت مدیره مدرسه نیز هست از او می خواهد تا در گلخانه قدیمی مدرسه کمک کند. او در آنجا با ارواح گل های رز، نیلوفر و گل های دیگر روبرو می شود و بنابراین زندگی او تغییر غیرمنتظره ای پیدا می کند...