خلاصه
یک روز پس از یک مهمانی شام شرکتی، لودا در نهایت به رئیس مست خود، رئیس باک، کمک می کند. بک بی ملاحظه ناگهان به سمت خیابان می دود و بر اثر برخورد کامیون می میرد. لودا که شاهد این صحنه است، آرزو می کند: "کاش فقط این یک رویا بود..." و بعد صبح روز بعد... به طرز عجیبی همه چیز روز قبل تکرار شد! آیا لودا می تواند از این حلقه زمانی فرار کند؟!