خلاصه
این سریال درباره ماکوتو شیرانویی، پسری است که به توکیو سفر می کند تا شاگرد مامورو هوشیساتو، شعبده باز مشهور جهان و دوست والدینش شود. از زمانی که نمایشی از مامورو و همسرش مایو را تماشا کرده بود، آرزو داشت جادوگر شود. دختر آنها کانا (ملقب به هاتنا) از دوران کودکی دوست ماکوتو بوده است. حتی با وجود اینکه توکیو دزدی های زیادی توسط یک دزد زن زیبا داشته است، ماکوتو می تواند تا زمانی که هاتنا در آنجا باشد راحت باشد. هنگامی که او به اقامتگاه هوشیساتو، یک عمارت جن زده می رسد، ساقی خانواده جیوز و خدمتکار اما به او خوش آمد می گویند، و او دوباره با هاتنا ملاقات می کند، اما متوجه می شود که اکنون واقعاً با هم کنار نمی آیند.