خلاصه
درباره پسر بچهای میگوید که از دنیای اطرافش میترسد و تنها زمانی امنیت پیدا میکند که کاملاً زیر پوشش فوتون خود پنهان شود. برای او، فوتون یک kekkai (سد روح) است که می تواند او را از شر محافظت کند. وقتی او در بیمارستان بستری می شود، پسر دختری زیبا را بیهوش در اتاقی دیگر می بیند که دست چپش از پتو بیرون زده است. وقتی دفعه بعد که پسر به دیدن او می رود دست چپ دختر را به طور مرموزی قطع می کنند، پشیمان می شود که وقتی می توانست دست او را زیر پتو نبرد و معتقد بود که روح شیطانی دست او را بریده است.