خلاصه
پس از اینکه زنی که دوستش دارد، اریکا، بر اثر بیماری می میرد، جینی دلیلی برای ادامه زندگی نمی بیند. او قبلاً هنرمندی بود که آسمانهای آبی زیبایی را نقاشی میکرد، اما اکنون دیگر حتی تمایلی به این کار ندارد. یک روز دختری عجیب به نام کوپلیا وارد زندگی او می شود. آیا او یک شینیگامی است، بالاخره می آید تا او را در زندگی پس از مرگ به اریکای محبوبش برساند؟ یا اینکه او چیزی شیطانی تر است، یک عروس خانم خطرناک که دلایل خاص خود را برای جستجوی زندگی خود دارد؟