یک روز در یک روز اوقات فراغت آفتابی، زنی به خانه من آمد و از من پرسید که آیا به اداره یک سیاه چال همراه با حمایت یک الهه علاقه مند هستم؟ اما البته من قبول نکردم. آه؟ من نباید از یک فرد در دردسر چشم پوشی کنم، به علاوه اگر آن یک زن زیبا است؟ به هیچ وجه، این خیلی آزاردهنده است و چرا باید این کار را انجام دهم؟ الان از زندگی راحتم کاملا راضی هستم، دور انداختنش خیلی احمقانه است... آه خوب. بنابراین من فقط به دنیای دیگری می روم، استاد سیاه چال می شوم، یک سیاهچال را مدیریت می کنم و با مشکل گردش مانا روبرو می شوم؟ قابل درک است، اما چگونه این کار را انجام دهیم؟ بگذارید به شما نشان دهم که چگونه ...