خلاصه
اومی در جوانی یک دختر بسیار بیمار بود. یک بار او پس از ابتلا به تب شدید در آستانه مرگ بود، اما بعد از آن تب او به طور جادویی ناپدید شد و یک علامت ستاره ای شکل روی پیشانی او به رنگ اقیانوس باقی گذاشت. اومی که اکنون یک دختر شانزده ساله است، آرزو دارد مانند بسیاری از دختران هم سن و سال خود، عشق پیدا کند و دوست پسری داشته باشد. یک پسر در مدرسه است که او واقعاً به او علاقه دارد، اما همه چیز آنطور که او میخواهد پیش نمیرود، با پسر دیگری که از ناکجاآباد ظاهر میشود... ناگفته نماند که آن پسر فقط یک پسر معمولی شما نیست.