خلاصه
لیندا دختر کنت شاروت در سرزمینی به نام دگروس است. سرزمین زارومون به دنبال فرصتی برای حمله به دگروس بوده است. با این حال، پادشاه دگروس همیشه در حال برگزاری مهمانی است. وقتی لیندا در مهمانی است، گروهی از زارومون ها وارد اتاق می شوند. یک نوازنده چنگ لیندا را نجات می دهد. نوازنده چنگ می گوید که این گروه فقط وانمود کردند که زارومون هستند و در واقع برای کنت زولگه که یک خائن است کار می کردند. لیندا تعجب می کند که چرا می داند نام نوازنده چنگ جولیوس است. جولیوس همچنین نام لیندا را میداند، حتی اگر قبلاً آنها را ملاقات نکردهاند.