خلاصه
هیرومو یک پسر دبیرستانی است که همه چیزهایی که می تواند بخواهد دارد: یک زندگی عادی، دوستان و یک دوست دختر. تا این که یک روز هیرومو از همه می پرسد تتسویا کجاست و هیچ کس نمی داند. همه همکلاسی هایش فکر می کنند او دیوانه است که اصرار می کند که این شخص تتسویا وجود دارد زیرا هیچ کس نام او را نشنیده است. سپس در راه بازگشت از مدرسه به خانه، هیرومو سرانجام با پسری آشنا می شود که تتسویا را به یاد می آورد و می گوید که تتسویا "خوشمزه" بود و این تنها اتفاق عجیب نیست. به نظر می رسد این پسر فکر می کند که نام هیرومو گلوریوس لیلی است و معشوقه او دوست دختر او نیست، بلکه دختری زیبا و بی احساس به نام والریانا است. هیرومو با کمک این پسر مرموز گذشته خود را کشف می کند که والریانا کیست و کیست یا چیست.