خلاصه
یک دانش آموز دبیرستانی بدون عزت نفس فکر می کند که یک ایگوانا است. مادرش ادعا می کند که هر وقت ریکا را می بیند، به جای یک انسان واقعی، یک ایگوانا را می بیند. به همین دلیل، ریکا هرگز عشقی دریافت نکرده یا از سوی مادرش نشان داده نشده است. خواهر کوچکتر ریکا، مامی، تمام محبت و توجه مادر را به خود جلب کرده است.