خلاصه
این داستان در مورد یک "فروشنده" است که از واقعیت پر استرس "ترک" کرد و به طور اتفاقی در دنیای دیگری ناپدید شد. "میخواهم محبت مردم آن دنیای دیگر را جبران کنم! من، مغازه دار، با یک جن که برای کمک به ثبت نام در جاده افتاده بود، یک مغازه کوچک باز کردم. کالاهایی که ردیف کردهام از مدرن هستند. جامعه! شکر و قهوه، اره برقی و کیسه های پلاستیکی، امروز هر چه در توان داریم می فروشیم! سی-مارت دنیای دیگر ما پر از مشتری است، از همسایه ما "اوبا چان" گرفته تا کودکان تا کوتوله ها و حتی ماجراجویان افسانه ای!؟ در زندگی آرام و آهسته من به عنوان مغازه دار، با یک نگرش بی دغدغه، امروز نیز برای تجارت باز هستیم!"