خلاصه
در شهر هوشیمی، در ساحل ستوشی، جایی که هیچ فروشگاه رفاه، مراکز بازی یا رستوران خانوادگی وجود ندارد، مناطق مسکونی در زمین باریکی که بین دریا و کوه به دام افتاده است پراکنده شده است. یک روز، روکورو، دانش آموز سال دوم راهنمایی که در مراقبت از دیگران مهارت دارد و کمی از همسالان خود در مورد دریا آگاهتر است، با ستو، دختر رئیس مستبد سابق یک شرکت بزرگ به نام ستو ملاقات می کند. شرکت معدن موراکامی ستو که از دنیا چیزی نمیداند و توانایی کسب درآمد صفر دارد، در آن زمان به تنهایی زندگی میکرد. پس از یک چرخش غیرمنتظره، روکورو از ستو مراقبت می کند، در حالی که آنها در ساحل دریا برای شکار شکار می کنند.