خلاصه
بالاخره یک کاپیتان شوالیه پس از ده سال خدمت طاقتفرسا ترک کرد و با آنچه در طول سالها پسانداز کرد، خانه جدیدی خرید... قلعهای مناسب برای مردی که به دنبال یک زندگی آرام است. برای استراحت و لذت بردن از زندگی. افسوس که صلح ادامه خواهد داشت، اما هیجنکس با هدیه گرم کردن خانه او خواهد آمد. یک هابیت/ جن/کودکی به دنبال خدای شیطانی می آید و تصور می کند که او همان چیزی است که او به دنبالش است. کاپیتان شوالیه کیست که رویاهای یک کودک را زیر پا بگذارد؟ بیشتر پس از از دست دادن فرصت اصلاح سوء تفاهم. و بنابراین اینجاست که ماجراجویی آغاز می شود.