خلاصه
هاچیوجی تاکامیچی که در خانوادهای «شکارچی» به دنیا آمد و مسئول محافظت از انسانها در برابر شیاطین و هیولا بود، در جوانی برادر دوقلوی بزرگتر خود را از دست داد. او با به عهده گرفتن نقش او به عنوان وارث تجارت خانوادگی، خود را در کارش به عنوان یک شکارچی گم کرد و روابط خود را با دیگران قطع کرد و ترجیح داد تنها بماند. با این حال، در سن 13 سالگی، پدر تاکامیچی او را مجبور کرد تا مراقبت از دو توله سگ نیمه گرگ/نیمه انسان را که رها شده بودند، آغاز کند. در خانواده آنها، سنتی بود که یک حیوان نیمه حیوان را به عنوان خدمتکار وفادار به نام "جیوجیو" برای کمک در طول شکار می گرفتند. علیرغم اعتراض های مداوم او مبنی بر اینکه نیازی به کمک ندارد، 3 سال می گذرد و ستسو و یوگور، گرگ هایش در کنارش مانده اند. حالا که بزرگتر شده اند، به نظر می رسد مراقبت از آنها دشوارتر شده است...