خلاصه
اویزومی ران خجالتی و نامطمئن به تازگی در امتحانات ورودی دانشگاه مردود شده است و اکنون در حالت بسته و کاملا افسرده زندگی می کند. در تلاش برای تغییر خود، او تنها دوستش را به پیشنهادش برای اشتراک در اتاقی در آئوموری، جایی که برای او یک باشگاه سوارکاری دارد، قبول می کند. اویزومی همیشه دوست داشت مانند پسر عمویش سو چان اسب سواری کند، اما هرگز هوس پیوستن به یک باشگاه را نداشت، اما وقتی با تسوگارو روبرو شد، اسبی که نمیخواهد به دیگران اجازه دهد سوار آن شوند، این موضوع تغییر میکند.