پانزده سال پیش زمین توسط خدا رها شد. از آن زمان تا کنون هیچ موجودی نتوانسته است به دنیا بیاید و یا به طور کامل بمیرد، که منجر به یک فاجعه وحشتناک شده است. که به عنوان آخرین امید بشریت ظاهر می شود، تنها گورستان ها می توانند به "مردگان" آرامش بخشند - انسان های زنده شده ای که در طول زمان منحط می شوند. در روستای کوچکی که در کنار کوه قرار دارد، دختر کوچکی به نام آی زندگی خود را با سعادت می گذراند و وظیفه خود را به عنوان قبردار روستا انجام می دهد. با این حال، آرامش با ورود یک فرد عجیب و غریب و مرموز تغییر می کند: همپنی هامبارت، "اسباب بازی انسان خوار" که آی ادعا می کند پدرش است. هامپنی تمام ساکنان دهکده آی را می کشد و او را کاملاً تنها و آسیب دیده می گذارد. در حالی که جایی برای تماس با خانه باقی نمانده است، او تصمیم می گیرد در سفر همپنی را دنبال کند. همانطور که او درباره هامپنی بیشتر می آموزد، آی متوجه می شود که انگیزه ای پنهان باعث اعمال به ظاهر بی رحمانه او می شود - و حتی وجود خودش ممکن است به همان اندازه که قبلاً فکر می کرد ساده نباشد.