خلاصه
سانا پس از بستری شدن در بیمارستان، با دختری مرموز در دستگاه فروش خودکار به نام کوزاکا آیانه آشنا می شود. هر دو به یکدیگر علاقه دارند و شروع به گذراندن وقت در اتاق خود می کنند. سانا با هر ملاقات احساسات جدیدی را تجربه می کند که قبلاً آن را احساس نکرده است. بعد از اینکه دکتر آینه به او میگوید که میخواهد بیمارستان را ترک کند، یک بار دیگر با سانا آشنا میشود...