خلاصه
1) طوفان نقاط آفتابی: کوزاکابه کائورو شاهزاده مدرسه ای است که همه دختران می خواهند. اما او رازی دارد که هیچکس را نمیخواهد: از زمان مرگ مادرش، او یک شوهر خانه بوده و از سه خواهر و برادر کوچکتر و پدرش مراقبت میکند. 2) طلوع عدن: در طول تابستان، هیبیا مادوکا، آزوما تاتسوکی، میزوزه میوا و ناکایاما کوتارو باید به مدرسهای بروند. با علم به اینکه میوا و تاتسوکی هر دو عشق متقابل دارند، مادوکا تاتسوکی را دوست دارد (اما آنها فقط شریک زندگی هستند) و مادوکا و تاتسوکی هر دو از کوتارو متنفر هستند. چگونه می توانند در یک جزیره مسکونی که فقط در آن گیر افتاده اند زنده بمانند؟ 3) پسر خالی: آساگی آئو یک قدرت مخفی دارد که آن را از مادرش به ارث برده است: هر بار که با دست خالی به یک موجود زنده دست می زند، خاطرات آنها از او ناپدید می شود. اما وقتی به آکان نزدیک شد چه خواهد کرد؟ دانستن او می تواند لمس کردن او برای او نسبتاً دردناک است... 4) رویاهای پینوکیو: سگ فوبوکی، کلویی، با یک ماشین برخورد می کند. کیو او را می بیند و به او می گوید که برای نجات کلویی با او بیاید. پس از اینکه توبا دایسوکه، که به افراد عجیب و غریب معروف است، کلویی را نجات می دهد، فوبوکی متوجه می شود که کیو یک ربات است! او شوکه شده و خزیده است، اما آنها در نهایت با هم دوست می شوند.