قهرمان ما دختری است که با قدرت جادویی متولد شده است و می تواند این قدرت را به کاربران جادویی بدهد، زیرا کاربران جادو به تنهایی قدرت ندارند. اما معلم او قدرت او را با یک انگشتر و یک دستبند مهر و موم کرد. او در حال سفر به معبدی مقدس است تا حلقه و دستبندش را در بیاورد و در راه با دو کاربر جادویی آشنا میشود که او را از دست کسانی که قصد سرقت پول، انگشتر و دستبندش را دارند نجات میدهند. بنابراین با وجود اینکه او واقعاً به کاربران جادو اعتماد ندارد، هنوز هم سفر با آنها را آغاز کرد. چه سرنوشتی در انتظار این سه نفر است؟