«بی مرگ» که از اجساد سربازان کشته شده متولد شدهاند، موجوداتی تقریباً فناناپذیر هستند که تنها با هدف اسلحه بودن خلق شدهاند. با این حال، پس از پایان جنگ، سودمندی آنها نیز افزایش یافت و کلیسا شروع به کشتار بیرحمانه آنها در شکار Undying Hunt کرد. هشتاد سال از آن زمان می گذرد. اکنون به سختی بقایایی از Undying وجود دارد، و کسانی که زنده پیدا می شوند توسط کلیسا شکار می شوند. کیلی، یتیمی که در یک مدرسه شبانه روزی مذهبی درس می خواند، توانایی منحصر به فردی برای دیدن ارواح دارد. او که از همکلاسی هایش جدا شده، روزهایش را با بکا، روح دختری که قبلا در اتاقش زندگی می کرد، صحبت می کند. یک روز، کیلی با فردی دور افتاده و مرموز به نام هاروی، یکی از معدود بازمانده های Undying، برخورد می کند. پس از یک چرخش غیرمنتظره از وقایع، هاروی کیلی را از زیر گرفتن قطار نجات می دهد. خود را در این فرآیند در معرض خطر قرار می دهد. کیلی که میخواهد در مورد هاروی بیشتر بداند، تصمیم میگیرد تا او را در اجرای وعدهاش به سرجوخه همراهی کند، روح سربازی که در جنگ جان باخت و از آن زمان یک رادیو در اختیار دارد - قول میدهد او را با بقایای فانیاش ملحق کند. کیلی در طول سفر خود متوجه می شود که فراتر از طبیعت به ظاهر بی رحم هاروی، مردی مهربان و متفکر قرار دارد که از وحشت جنگ عذاب می دهد. همانطور که این دو شروع به تعامل و نزدیک شدن می کنند، پیوندی ایجاد می کنند که می توانند برای همیشه آن را گرامی بدارند و هاروی در نهایت ممکن است گرمایی را که زمانی از دست داده بود پیدا کند. روح سربازی که در جنگ جان باخت و از آن به بعد یک رادیو در اختیار داشت - وعده پیوستن دوباره او به بقایای فانی اش. کیلی در طول سفر خود متوجه می شود که فراتر از طبیعت به ظاهر بی رحم هاروی، مردی مهربان و متفکر قرار دارد که از وحشت جنگ عذاب می دهد. همانطور که این دو شروع به تعامل و نزدیک شدن می کنند، پیوندی ایجاد می کنند که می توانند برای همیشه آن را گرامی بدارند و هاروی در نهایت ممکن است گرمایی را که زمانی از دست داده بود پیدا کند. روح سربازی که در جنگ جان باخت و از آن به بعد یک رادیو در اختیار داشت - وعده پیوستن دوباره او به بقایای فانی اش. کیلی در طول سفر خود متوجه می شود که فراتر از طبیعت به ظاهر بی رحم هاروی، مردی مهربان و متفکر قرار دارد که از وحشت جنگ عذاب می دهد. همانطور که این دو شروع به تعامل و نزدیک شدن می کنند، پیوندی ایجاد می کنند که می توانند برای همیشه آن را گرامی بدارند و هاروی در نهایت ممکن است گرمایی را که زمانی از دست داده بود پیدا کند.