هنگامی که سمیمارو بچه کوچکی بود، دوستش میکا به دلیل یک تصادف رانندگی به کما رفت. سالها بعد او به طور ناگهانی با او ملاقات میکند که شبیه یک روح است. او می گوید: «قبل از اینکه بمیرم، دوست دارم یک چیز خوشمزه بخورم. اما اگر سمیمارو هرگز در آشپزی خوب نبود چه کاری می تواند انجام دهد؟