خلاصه
در دهکده کوچک ساکت و آرام شهر گرگ و میش، پسری به نام روکساس زندگی می کند. او و دوستانش هاینر، پنس و اولت در تلاش هستند تا از آخرین روزهای تعطیلات تابستانی خود لذت ببرند، زمانی که اتفاقات عجیبی شروع می شود. ابتدا این گروه به دروغ متهم به سرقت عکس ها از سراسر شهر می شود. سپس توسط موجودات عجیب و غریب و سفید رنگ مورد حمله قرار می گیرند. اما عجیبترین اتفاقها رویاهای تکراری روکساس از پسری به نام سورا و حضور دختری به نام نمینه است که رازی مرموز با روکساس در میان میگذارد.