هیماری یک دختر دبیرستانی شاد است که دوستی به نام کو دارد. با بزرگتر شدن کو سردتر شد و قبل از اینکه بفهمد از هم دور شده اند. یک روز، هیماری کو را در مقابل دروازه توری دید و وقتی از ورودی توری به دنبال او رفت، در عوض خود را در دنیای دیگری یافت! او به زودی دچار مشکل شد اما به لطف کو معمولاً غیر دوستانه و سرد که زندگی خود را برای او به خطر انداخته بود نجات یافت. "من قول می دهم از شما محافظت کنم." آیا هیماری می تواند به دنیای خودش بازگردد؟ و رازی که کو از او پنهان می کند چیست؟