خلاصه
ناجیکا کاظمی دختری است که علاقه زیادی به غذا دارد، چه غذا خوردن و چه آشپزی. او مکانی را که خانه می نامد، یتیم خانه ای در هوکایدو به نام خانه اسطوخودوس، و همچنین صاحب آن، هاگیو، ارزشمند می داند. اما به همان اندازه که هاگیو و یتیمان همکار او را دوست دارند، ناجیکا تصمیم می گیرد یتیم خانه را ترک کند و در آکادمی ویژه ای در توکیو شرکت کند، به این امید که به رویاهای خود برای شیرینی پزی دست یابد. با این حال ناجیکا دلیل دیگری برای رفتن به آکادمی دارد. او امیدوار است پسری را پیدا کند که او آن را "پرنس فلان" می نامد - پسری که هفت سال پیش با یک فنجان فلن قلب او را لمس کرد. اکنون 13 ساله، ناجیکا متوجه می شود که قاشقی که با فلن پشت سر گذاشته است، با نماد مدرسه ای که او در آن پذیرفته شده است، یعنی آکادمی معتبر سیکا، مشترک است. ناجیکا با امید زیاد وارد مدرسه اش می شود. پردیس زیبا است و دانشجوی سال اول در بخش راهنمایی سیکا می شود. در حالی که به دلیل علاقه اش به غذا خوردن در میان همکلاسی هایش محبوبیت ندارد، به نظر می رسد از دو پسر حمایت می کند که استعدادهای آشپزی او را می شناسند - برادران محبوب دایچی و سورا کیتازاوا. آیا ناجیکا می تواند با آشپزی خود جایگاه خود را در آکادمی پیدا کند و شاید با شاهزاده فلان خود دوباره متحد شود؟