وقتی لیزیا ریتبرگ متوجه شد که در یک بازی otome تناسخ پیدا کرده است، تصمیم گرفت همه چیز خود را وقف این زندگی بعدی کند. حتی به عنوان یک شخصیت اوباش، او به حضور در پسزمینه راضی بود و از طرح اصلی اجتناب میکرد. با این حال، او زمانی که ناخواسته چشم برنهارت "برن" Eus Brunsmeier، شرور آخر مسیر شاهزاده را جلب می کند، به کانون توجهات کشیده می شود! لیزیا و برن خیلی زود نامزد میشوند و زمانی را با هم میگذرانند و پیوسته به هم نزدیکتر میشوند. به جز کمی تاریکی در گذشته برن، همه چیز خوب به نظر می رسد - تا اینکه لیزیا وارد دبیرستان می شود و شاهد می شود که داستان اصلی در مقابل چشمانش باز می شود. تمام آرزوی لیزیا این است که از کسانی که برایش ارزشمند هستند محافظت کند و برن را از سقوط خودش نجات دهد. با این حال، این کار آسانی نیست - با نزدیک شدن قهرمان به شاهزاده،